ب بچه ها قول داده بودم برای روز مادر براشون پاکت نامه درست کنم تا برای مامانشون نامه بنویسن.
چهارشنبه ک پاکت ها را بهشون دادم کلی ذوق کردن و هر کدوم شروع کردن ب نوشتن نامه.
همه اش دلم پیش دخترک چشم سبز کلاسم بود؛دختر مهربانی ک محبتش را در زرورقی از بیسکوییت مادر می پیچید و بین بچه های کلاس تقسیم می کرد، اندوهش شبیه دخترکی هفت ساله نبود...
اولش نامه اش را از من قایم می کرد، انگار رازی داشت اما بعد گذاشت کمکش کنم تا نامه اش بهتر شود؛ نامه ای ک هیچ کدام نمی دانستیم کی ب دست مادرش می رسد!
گچ نوشت1 : خیلی با خودم کلنجار رفتم تا عکس نامه ش را تو این پست بذارم اما گفتم شاید دلش نخواد رازش فاش بشه...
گچ نوشت2: امسال روز مادرش با همه ی سال های دیگه فرق داره؛ اولین فرقش اینه ک اولین ساله ک توی شهر خودمون نیستم تا ب دست بوس مادرم برم و دومیش اینه ک....