به نام آفریدگار مهربانیها
دخترانِ آفتاب سلام. این یک نامه است، یک نامهی سرگشاده از طرف یک معلّم به دانشآموزانش. معنیِ نامهی سرگشاده را که میدانید؟ روزِ آخر برایتان گفتم! به نامهای گفته میشود که نویسنده نمیخواهد نامه را به صورت خصوصی برای یک نفر بفرستد و برای گروهی نوشته میشود تا موضوعی را به آنها بگوید. نمیدانم تابهحال هیچ معلّمی برای شاگردانش نامهی سرگشاده نوشته یا نه امّا امروز معلّمِ شما تصمیم گرفته این کار را انجام دهد.
معلّمی یک شغل است اما با بقیّه ی شغلها یک فرق مهم دارد و آن این است که معلّم باید خیلی چیزها را به بچّهها یاد دهد، چیزهای مهمّی که یاد گرفتنش برای زندگی لازم است و معلّم کلاسِ اوّل کارش از بقیّهی معلّم ها سختتر است چون هم باید الفبای فارسی بیاموزد و هم الفبای محبّت.
نمیدانم چقدر از چیزهایی را که تلاش کردهام به شما یاد دهم، یاد گرفتهاید؛ گذشتن از چیزهایی که دوستشان داریم مثل خوراکیهای خوش مزه یا برچسبهای قشنگ، قرض دادن وسایل خودمان به همکلاسیهایمان، با مهربانی با آنها حرف زدن، اشتباهاتشان را جلوی دیگران نگفتن، گذشتن از اشتباهاتشان و صدها چیز دیگر که در این یک صفحه جا نمیشود. اگر اینها را خوب یاد نگرفته باشید شاید به این دلیل باشد که من معلّم خوبی برایتان نبودهام امّا باید اعتراف کنم شما معلّمهای خوبی برای من بودید!
آینازِ شیرین زبانم! تو به من یاد دادی که یک معلّم نباید دانشآموز بازیگوشش را به خاطر شیطنتی که کرده طوری تنبیه کند که تا روزِ آخر در ذهنش بماند و این ناراحتی با اشک از گونههای کوچکش جاری شود.
نیایش دوستداشتنیام! تو به من یاد دادی که نباید در مورد آدمها زود قضاوت کرد و سریع زیرِ اشکالاتشان با یک مدادِ قرمز خط کشید. باید به آنها فرصتِ جبران داد.
مریمِ عزیزم! تو به من یاد دادی که چگونه باید به حرفهای کسی که دوستش داریم گوش دهیم و از او ناراحت نشویم.
فاطمهی نازنینم! تو به من یاد دادی چگونه باید به دقّت به اطرافمان نگاه کنیم و همه چیز را خوب ببینیم.
الینای مهربانم! تو به من یاد دادی چگونه میتوان با یک بسته «بیسکوییتِ مادر» یا یک سیب، مهربانی را بین بچّهها تقسیم کرد.
بهارِ باگذشتم! تو به من یاد دادی چگونه میتوان سختگیریهای کسی را دید امّا باز او را دوست داشت و در چشمهای او نگاه کرد و گفت من از شما ناراحت نیستم.
زهرای باصداقتم! تو به من یاد دادی چگونه میتوان از کسی انتقاد کرد طوری که ناراحت نشود.
زینبِ صبورم ! تو به من یاد دادی چگونه میتوان با تلاش و پشتکارِ زیاد به موفقیت رسید.
معلّمهای کوچک و مهربانم! به خاطر درسهای بزرگی که به من دادید از شما ممنونم. دلم می خواهد معلّمتان را به خاطر اشتباهاتی که داشته ببخشید و همیشه برایش دعا کنید. تخته سیاهی دارم که تا همیشه منتظر حرفهای نانوشتهی شماست: http://takhte-siah.blog.ir و این هم عمل به قولِ روزِ آخر:***********
دوستِ همیشگی شما: سمانه عصّاریان